خانه و خانواده

خواندنیها

علمی

گالری عکس

فرهنگی و هنری

سخن دوست

ادبی

درباره ما

صفحه اصلی

با تنبل‎ترين شوهر دنيا آشنا شويد


مشاركت نداشتن آقايان در كارهای منزل‎، يكی از موارديست كه اغلب باعث شكايت و نارضايتی خانم‎ها می‎شود ولی خواندن زندگی يكی از تنبل ترين مردان دنيا باور نكردنی‎، تعجب برانگيز و تا حدی‎ خنده‎دار به نظر می‎رسد. داستين لانگ‎، مرديست كه از لحظه ورود به خانه حتی يك انگشتش را هم‎ تكان نمی‎دهد و بدون ذره‎ای خجالت‎، تمام كارهای خود را به خانواده‎اش محول می‎كند و جالب اينكه‎ همسر او اصلاً در مقابل اين رفتار، عكس العمل نشان نمی‎دهد و اعتراضی ندارد. برای داستين مهم‎ نيست كه آنا در حال انجام چه كاريست‎. وقتی او می‎خواهد كاری مثل شستن دندان‎هايش را انجام دهد، با صدای بلند همسرش را صدا می‎زند تا خودش را برساند و روی مسواكش خمير دندان بگذارد! آنا حتی اگر مشغول كوتاه كردن چمن‎های باغچه هم باشد كارش را نيمه كاره رها می‎كند و دستور شوهرش‎ را انجام می‎دهد! براي هر كار ديگري از در آوردن جوراب‎ها تا تغيير كانال‎هاي تلويزيون كسي بايد به‎ داستين كمك كند. بچه‎هاي آن‎ها ـ چارلي هفده ساله و ساراي سيزده ساله ـ هم گوش به فرمان پدر هستند و صد البته كه در مقابل خدماتشان هيچ دستمزدي دريافت نمي‎كنند. اين زوج سي و شش ساله‎ كه در نيوكاسل ساكنند، بيست و دو سال پيش‎، در دوران مدرسه با هم آشنا شده و پس از اتمام آن‎، بلافاصله ازدواج كردند. آنا به خوبي به ياد مي‎آورد كه اوايل ازدواج‎شان داستين تا اين حد تنبل نبوده‎ ولي روز به روز بدتر شده به طوري كه حالا ديگر دست به سياه و سفيد نمي‎زند. گاهي اوقات با اينكه‎ مسواك و خمير دندان كنار داستين قرار دارند او از بقيه مي‎خواهد تا آن‎ها را دستش بدهند. آنا مي‎گويد: «من همة اين كارها را انجام مي‎دهم‎، چون واقعاً دوستش دارم‎.»
    داستين آدم عجيبي است
‎. او هيچ وقت به تلفن جواب نمي‎دهد. حتي اوقاتي كه همسرش در دستشويي يا حمام است اين زحمت را متقبل نمي‎شود. آنا چنين ادامه مي‎دهد: «هر روز من با درست‎ كردن صبحانه‎اي كامل براي همسرم آغاز مي‎شود. هميشه سيني صبحانه را به اتاق خواب مي‎برم تا روي‎ تخت ميل كند. سپس او همانجا دراز مي‎كشد و مي‎خواهد تا جوراب‎هايش را در كشو پيدا كرده و پايش‎ كنم‎.» با وجود اين تنبلي مفرط‎، داستين با سحرخيزي مشكلي ندارد و صبح‎هاي خيلي زود به سر كار مي‎رود. و اما بشنويد از موقع برگشتن از محل كار، داستين براي باز كردن در از ماشين پايين نمي‎آيد. او دستش را روي بوق مي‎گذارد تا يك نفر در را باز كند و بعد آن را ببندد. آنا بلافاصله پس از ورود شوهرش‎ براي او چاي آماده مي‎كند. سر ميز شام هم كه خيلي زود صرف مي‎شود، گوش به زنگ است تا نمكدان‎، سس‎، نوشابه‎، كارد يا هر چيز ديگري كه داستين احتياج دارد، در اختيارش بگذارد. در واقع پدر خانواده‎ ادعا دارد كه نمي‎تواند اشياء مختلف را روي ميز غذاخوري پيدا كند! داستين بلافاصله بعداز شام به اتاق‎ خواب كه در طبقه دوم است مي‎رود و در همانجا به تماشاي تلويزيون مي‎نشيند. اما هر از چند گاهي‎ صدا مي‎زند تا بقيه بيايند و شبكه را تغيير دهند يا فيلم مورد نظرش را در دستگاه پخش قرار دهند. حتي‎ براي خاموش كردن تلويزيون هم بايد كسي از پله‎ها بالا بيايد. وقتي داستين در مورد زندگي‎اش براي‎ همكاران مذكر خود حرف مي‎زند، هيچ كس گفته‎هايش را باور نمي‎كند. اما از نظر داستين چنين رفتاري‎ كاملاً طبيعي است‎.
    با وجود همة اين تفاصيل
‎، بچه‎هاي خانواده او را آشپز ماهري مي‎دانند. پدر فقط ماهي دو بار براي آن‎ها غذا درست مي‎كند آن هم فقط به اين دليل كه از آشپزي لذت مي‎برد. اما در آن زمان هم آنا بايد گوش به فرمان در كناري بايستد و مواد لازم را در اختيار همسرش بگذارد. صبر و تحمل اين زن مثال‎ زدني است چون شوهرش حتي در خريد منزل هم مشاركت نمي‎كند. داستين با خود قرار گذاشته كه در تعطيلات رانندگي نكند و از آنجا كه خريد هفتگي در پايان هفته انجام مي‎شود، او زير بار مسئوليت شانه‎ خالي مي‎كند. هر چند ماه يك بار هم كه همراه همسرش به مركز خريد مي‎رود در رستوران مي‎نشيند تا آنا خريدها را انجام دهد و برگردد. او با افتخار مي‎گويد كه حتي سايز خود را هم نمي‎داند چون هميشه‎ زنش لباس‎ها را مي‎خرد. در سالگردهاي تولد و ساير مناسبت‎ها، داستين پول نقد در اختيار آنا مي‎گذارد و مي‎گويد هرچه دوست دارد، بخرد. قبلاً كارهاي فني منزل سال‎ها منتظر همت مرد مي‎ماندند. مثلاً رنگ كردن يك ديوار يا تعويض آويز شكستة حوله‎ها ولي سرانجام آنا تك تك اين كارها را ياد گرفت و خودش انجام داد. جالب اينجاست كه داستين در دفاع از خود مي‎گويد: «بله‎، من تنبل هستم‎. اما من‎ بيرون از خانه كار مي‎كنم و به عنوان راننده روز سختي را مي‎گذرانم و وقتي به خانه مي‎آيم‎، مي‎خواهم‎ فقط استراحت كنم و در بستر فيلم ببينم و سر ساعت نُه شب هم بخوابم‎.» چارلي ـ پسر خانواده ـ داستين‎ را به عنوان تنبل‎ترين آدمي كه تا به حال شناخته‎، مي‎داند و مي‎گويد، «پدرم ساعت پنج هر روز به خانه بر مي‎گردد و يك ساعت دوش مي‎گيرد و بعد در حالي كه در تختخواب دراز كشيده تلويزيون تماشا مي‎كند و اگر چاي بخواهد صدا مي‎زند تا آن را برايش ببريم‎. گاهي اوقات او براي پيدا كردن كنترل جنجال به پا مي‎كند در حالي كه كنترل درست زير بالشش قرار گرفته‎.» داستين معتقد است با داشتن چنين همسر و فرزنداني‎، ثروتمندترين مرد دنياست‎. او بلد نيست با ماشين لباسشويي كار كند يا از دستگاه‎هاي‎ خودپرداز پول بگيرد. تنها تخصص او روشن كردن دستگاه ماكروويو مي‎باشد. او حتي سگ‎شان را هم با ماشين به پياده‎روي مي‎برد و درصدد است تا يك دستگاه تردميل بخرد تا مجبور نباشد براي راه بردن‎ سگ از خانه خارج شود. ماجراي تنبلي داستين وقتي فاش شد كه ايستگاهي راديويي از مردم خواست‎ تنبل‎ترين فردي را كه مي‎شناسند معرفي كنند و چارلي و سارا ماجراي پدرشان را براي آن‎ها تعريف‎ كردند. روزي كه داستين براي شركت در برنامه مجبور به صحبت در مورد خودش شد، خسته كننده‎ترين‎ روز زندگي‎اش بود و او روز بعد را مرخصي گرفت تا خستگي را از تن به در كند.

: مجله راه زندگی